وززدهلغتنامه دهخداوززده . [ وِزْ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) خمیر جوش آمده وبسیار ترش شده . رجوع به وز زدن شود. || موی ژولیده و درهم شده و ناخوار. (فرهنگ فارسی معین ).