وسطرلغتنامه دهخداوسطر. [ ] (اِخ ) دهی است جزو بخش شهریار شهرستان تهران ، جلگه و معتدل است . سکنه ٔ آن 149 تن . آب آن از قنات و محصول آنجا غلات ، چغندرقند، باغات انگور و شغل اهالی زراعت است . تپه ای از آثار قدیم در اراضی آن دیده میشود. راه مالرو دارد و از طریق
پوسترفرهنگ فارسی معین(پُ تِ) [ انگ . ] (اِ.) آگهی مکتوب و مصور، با ابعاد حدوداً 70 * 50 سانتی متر که قابل چاپ و تکثیر و نصب است ، ورقة مصور بزرگ ، اعلان (فره ).
وسترکلغتنامه دهخداوسترک . [ وَ رَ / وَ ت َ رَ ] (اِ) وسترنگ . بن گل سرخ که پس از افتادن برگهای گل باقی مانده و سرخ میگردد. (ناظم الاطباء).
وستریوشلغتنامه دهخداوستریوش . [ وَ ] (اِ) واستریوش . (فرهنگ فارسی معین ). کشاورز، و آن یکی از طبقات چهارگانه ٔ عهد ساسانی به شمار میرفته . (فرهنگ فارسی معین ).
وسترنفرهنگ فارسی عمیدنوعی فیلم با صحنههای زدوخورد و تیراندازی که نمایشگر زندگی کابویهای غرب امریکا است.
وستریوش بدلغتنامه دهخداوستریوش بد. [ وَ ب َ ] (پهلوی ، اِ مرکب ) وستریوش بذ. رئیس طبقه ٔ کشاورزان (در عهد ساسانی ). (فرهنگ فارسی معین ).
وستریوشان سالارلغتنامه دهخداوستریوشان سالار. [ وَ ] (پهلوی ، اِ مرکب ) وزیر کشاورزی در عهدساسانی . در تاریخ طبری وستریوشان سلار آمده . (فرهنگ فارسی معین از تاریخ بلعمی چ وزارت فرهنگ ج 1 ص 948).
وسترکلغتنامه دهخداوسترک . [ وَ رَ / وَ ت َ رَ ] (اِ) وسترنگ . بن گل سرخ که پس از افتادن برگهای گل باقی مانده و سرخ میگردد. (ناظم الاطباء).
وستریوشلغتنامه دهخداوستریوش . [ وَ ] (اِ) واستریوش . (فرهنگ فارسی معین ). کشاورز، و آن یکی از طبقات چهارگانه ٔ عهد ساسانی به شمار میرفته . (فرهنگ فارسی معین ).
وستریوش بدلغتنامه دهخداوستریوش بد. [ وَ ب َ ] (پهلوی ، اِ مرکب ) وستریوش بذ. رئیس طبقه ٔ کشاورزان (در عهد ساسانی ). (فرهنگ فارسی معین ).
وستریوشان سالارلغتنامه دهخداوستریوشان سالار. [ وَ ] (پهلوی ، اِ مرکب ) وزیر کشاورزی در عهدساسانی . در تاریخ طبری وستریوشان سلار آمده . (فرهنگ فارسی معین از تاریخ بلعمی چ وزارت فرهنگ ج 1 ص 948).
وسترنفرهنگ فارسی عمیدنوعی فیلم با صحنههای زدوخورد و تیراندازی که نمایشگر زندگی کابویهای غرب امریکا است.
دوسترلغتنامه دهخدادوستر.[ ت َ ] (ص تفضیلی ) مخفف دوست تر. بهتر و عزیزتر و محبوب تر و لایقتر به دوستی . (ناظم الاطباء) : کیست از تازک و از ترک در این صدر بزرگ که نه اندر دل وی دوستری از زر و سیم . ابوحنیفه ٔ اسکافی .- <span class="hl
شوسترلغتنامه دهخداشوستر. [ شُس ْ ت ِ ] (اِخ ) مُرْگان . مستشار آمریکائی امور مالی . در 1328 هَ .ق . به ایران آمد تا به مالیه ٔ ایران سر و صورتی بدهد اما بر اثر فشار روسها مجبور به ترک ایران شد و عارف شاعر نامی درباره ٔ رفتن وی تصنیفی دارد. کتاب اختناق ایران از