وسعتلغتنامه دهخداوسعت . [ وُ ع َ ] (ع اِمص ) وسعة. فراخی . (غیاث اللغات ). گشادی و فراخی و گنجایش و پهنایی و ظرفیت . (ناظم الاطباء) : نه وسعت در درون مور آری نه از عالم سر موئی بریدن .ناصرخسرو.رجوع به وسعة شود.- <span class="hl
تفتيشدیکشنری عربی به فارسیبازرسي , تفتيش , بازديد , معاينه , سرکشي , روفتن , جاروب کردن , زدودن , از اين سو بان سوحرکت دادن , بسرعت گذشتن از , وسعت ميدان ديد , جارو
sweepدیکشنری انگلیسی به فارسیجارو کردن، جارو، رفت و برگشت، وسعت میدان دید، زدودن، جاروب کردن، رفتن، روبیدن، روفتن، بسرعت گذشتن از، از این سو بان سو حرکت دادن
sweepsدیکشنری انگلیسی به فارسیجارو می کشد، جارو، رفت و برگشت، وسعت میدان دید، زدودن، جاروب کردن، رفتن، روبیدن، روفتن، بسرعت گذشتن از، از این سو بان سو حرکت دادن
وسعتلغتنامه دهخداوسعت . [ وُ ع َ ] (ع اِمص ) وسعة. فراخی . (غیاث اللغات ). گشادی و فراخی و گنجایش و پهنایی و ظرفیت . (ناظم الاطباء) : نه وسعت در درون مور آری نه از عالم سر موئی بریدن .ناصرخسرو.رجوع به وسعة شود.- <span class="hl
وسعتلغتنامه دهخداوسعت . [ وُ ع َ ] (ع اِمص ) وسعة. فراخی . (غیاث اللغات ). گشادی و فراخی و گنجایش و پهنایی و ظرفیت . (ناظم الاطباء) : نه وسعت در درون مور آری نه از عالم سر موئی بریدن .ناصرخسرو.رجوع به وسعة شود.- <span class="hl