مهرهچَفتهvoussoirواژههای مصوب فرهنگستانهریک از قسمتهای ذوزنقهای در چَفتههای معماری مغربزمین، معمولاً از جنس سنگ یا آجر
مهرهچَفتۀ کنگرهایstepped voussoirواژههای مصوب فرهنگستانمهرهای که لبۀ فوقانی آن را صاف میکنند تا با رجِ ساختمایههای پیرامون همتراز شود
گوشورلغتنامه دهخداگوشور. [ گوش ْ وَ ] (ص مرکب ) صاحب گوش . دارای گوش . که گوش دارد. (مؤلف ). || سامع. (مؤلف ).- امثال : گوشور یک بار خندد کر دو بار . (امثال و حکم ج 3 ص 1333<
گوشورفرهنگ فارسی عمید۱. دارای گوش؛ صاحب گوش.۲. شنونده؛ شنوا: ◻︎ گوشور یکبار خندد کر دو بار / چون که لاغ اِملی کند یاری به یار (مولوی: ۷۲۴)
وسپوهرلغتنامه دهخداوسپوهر. [ وَ ] (اِ) وسپور. واسپور . عنوان شاهزادگان و نجبای اشکانی و ساسانی . (فرهنگ فارسی معین ).