خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وشم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وشم
/vašm/
معنی
بخار: ◻︎ دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون / ز وشم دهانش جهان تیرهگون (فردوسی: مجمعالفرس: وشم).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
وشم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] vašm بخار: ◻︎ دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون / ز وشم دهانش جهان تیرهگون (فردوسی: مجمعالفرس: وشم).
-
وشم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] vašm ۱. خال.۲. (اسم) خالی که با نیل و سوزن روی پوست بدن ایجاد میکنند؛ خالکوبی.
-
وشم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] vošm = بلدرچین: ◻︎ در جنب علو همتت چرخ / مانندۀ وشم پیش چرغ است (ابوسلیک: شاعران بیدیوان: ۶).
-
وشم
فرهنگ نامها
(تلفظ: vošm) در مازندرانی و گیلکی (انزلی ، رشت ، لاهیجان) به معنی بلدرچین است .
-
وشم
لغتنامه دهخدا
وشم . [ وَ ] (اِ) بخار عموماً و بخاری که در ایام زمستان در هوا پیدا شود خصوصاً. (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج ). بخارها باشد عموماً همچو بخاری که از آب گرم و دیگ طعام و چیزهای دیگر خیزد و نزم را گویند خصوصاً و آن بخاری باشد تیره و تاریک و ملاصق...
-
وشم
لغتنامه دهخدا
وشم . [ وَ ] (ع اِ) نشان و علامت . (ناظم الاطباء). نقش و نگار که بر اندام سوزن آژده و نیله بر آن پاشیده ، سازند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). خال . ج ، وشوم ، وِشام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد)...
-
وشم
لغتنامه دهخدا
وشم . [ وُ ] (اِ) پرنده ای باشد شبیه به تیهو لیکن از تیهو کوچکتر است ، و آن را عربان سمانی و سلوی و ترکان بلدرچین گویند. (برهان ). کرک و بلدرچین که به تازی سلوی گویند. (ناظم الاطباء) : در جنب علو همتت چرخ ماننده ٔ وشم پیش چرغ است .ابوسلیک گرگانی .
-
وشم
فرهنگ فارسی معین
(وُ) (اِ.) بلدرچین .
-
وشم
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (مص م .) نقش و نگاری که بر اندام با سوزن آژده کرده و نیله بر آن پاشند، خالکوبی .
-
وشم
لهجه و گویش مازنی
veshem بلدرچین
-
وشم
دیکشنری عربی به فارسی
خال کوبي , خال سوزني , خال کوبيدن
-
وشم
دیکشنری فارسی به عربی
سمن
-
جستوجو در متن
-
خال کوبی
دیکشنری فارسی به عربی
وشم
-
خال سوزنی
دیکشنری فارسی به عربی
وشم