وشادنلغتنامه دهخداوشادن . [ وِدَ ] (هزوارش ، مص ) به لغت زند و پازند گشادن باشد که در مقابل بستن است . (برهان ) (آنندراج ). گشادن و باز کردن . (ناظم الاطباء).
واگشادنلغتنامه دهخداواگشادن . [ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) گشادن . بازگشادن : چون زلزله ریزد آب سایددرزی ز خریطه واگشاید. نظامی .|| حل کردن : تسنیه ؛ واگشادن و آسان کردن . (تاج المصادر بیهقی ).