وسیلتلغتنامه دهخداوسیلت . [ وَ ل َ ] (ع اِ) سبب . وسیلة : این طبع سخن سنج من وسیلت در خدمت تو بی شمار دارد. مسعودسعد.یکی را... قوت شهوانی بر قوت عقل غالب گشته ... و بدین وسیلت خسر الدنیا و العقبی گردیده . (کلیله و دمنه ). و جسم هوا
وصلتلغتنامه دهخداوصلت . [ وَ ل َ ] (از ع ، اِ) پاره ٔ چیزی . (غیاث اللغات ). || (اِمص ) خویشی و پیوند سببی . پیوند زناشویی . (فرهنگ فارسی معین ).- وصلت افتادن (فتادن ) ؛ زن و مردی یا دختر و پسری به عقد هم درآمدن . وصلت کردن : میان دو عم
وصلتلغتنامه دهخداوصلت . [ وُ ل َ ] (ع اِمص ) پیوند و خویشی و پیوستگی . (غیاث اللغات ). رجوع به وَصْله شود.
خانوادۀ ناتنی سادهsimple stepfamilyواژههای مصوب فرهنگستانخانوادهای ناتنی که در آن تنها یکی از والدین فرزند یا فرزندانی را از وصلت یا وصلتهای پیشین خود به واحد خانوادگی جدید میآورد
مواصلتفرهنگ مترادف و متضاد۱. ازدواج، پیوستگی، پیوند، زناشویی، وصلت ۲. ازدواج کردن، زناشویی کردن، وصلت کردن
وصلتلغتنامه دهخداوصلت . [ وَ ل َ ] (از ع ، اِ) پاره ٔ چیزی . (غیاث اللغات ). || (اِمص ) خویشی و پیوند سببی . پیوند زناشویی . (فرهنگ فارسی معین ).- وصلت افتادن (فتادن ) ؛ زن و مردی یا دختر و پسری به عقد هم درآمدن . وصلت کردن : میان دو عم
خانوادۀ ناتنیstepfamilyواژههای مصوب فرهنگستانیک واحد خانوادگی متشکل از والدینی که یکی یا هر دوی آنها فرزند یا فرزندانی را از وصلت یا وصلتهای پیشین خود به خانوادۀ جدید میآورند
وصلتلغتنامه دهخداوصلت . [ وَ ل َ ] (از ع ، اِ) پاره ٔ چیزی . (غیاث اللغات ). || (اِمص ) خویشی و پیوند سببی . پیوند زناشویی . (فرهنگ فارسی معین ).- وصلت افتادن (فتادن ) ؛ زن و مردی یا دختر و پسری به عقد هم درآمدن . وصلت کردن : میان دو عم
وصلتلغتنامه دهخداوصلت . [ وُ ل َ ] (ع اِمص ) پیوند و خویشی و پیوستگی . (غیاث اللغات ). رجوع به وَصْله شود.
حسن وصلتلغتنامه دهخداحسن وصلت . [ ح َ س َ ن ِ وَ ل َ ] (اِخ ) ابن محمد قسطمونی رومی زاهد متخلص به وصلت . درگذشته در قسطنطنیه 1182 هَ . ق . دیوان شعر ترکی دارد. (هدیة العارفین ج 1 ص 299).
وصلتلغتنامه دهخداوصلت . [ وَ ل َ ] (از ع ، اِ) پاره ٔ چیزی . (غیاث اللغات ). || (اِمص ) خویشی و پیوند سببی . پیوند زناشویی . (فرهنگ فارسی معین ).- وصلت افتادن (فتادن ) ؛ زن و مردی یا دختر و پسری به عقد هم درآمدن . وصلت کردن : میان دو عم
وصلتلغتنامه دهخداوصلت . [ وُ ل َ ] (ع اِمص ) پیوند و خویشی و پیوستگی . (غیاث اللغات ). رجوع به وَصْله شود.