خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وصول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وصول
/vosul/
معنی
رسیدن؛ ورود.
〈 وصول کردن: (مصدر متعدی)
۱. بهدست آوردن.
۲. پولی یا چیزی از کسی گرفتن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
حصول، دریافت، رسیدن، رسید، نیل، ورود ≠ پرداخت
برابر فارسی
دریافت
فعل
بن گذشته: وصول کرد
بن حال: وصول کن
دیکشنری
collection, receipt, reception
-
جستوجوی دقیق
-
وصول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] vosul رسیدن؛ ورود.〈 وصول کردن: (مصدر متعدی)۱. بهدست آوردن.۲. پولی یا چیزی از کسی گرفتن.
-
وصول
واژگان مترادف و متضاد
حصول، دریافت، رسیدن، رسید، نیل، ورود ≠ پرداخت
-
وصول
فرهنگ واژههای سره
دریافت
-
وصول
لغتنامه دهخدا
وصول . [ وُ ] (ع مص ) وصلة. صلة. رسیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر) (ناظم الاطباء) : گفتم عنان مرکب تازی بگیرمش لیکن وصول نیست به گرد سمند او. سعدی .اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول رسد به دولت وصل تو کار من به اصول . حافظ.- وصول شدن ؛ ...
-
وصول
فرهنگ فارسی معین
(وُ) [ ع . ] (مص ل .) رسیدن ، ورود.
-
وصول
دیکشنری فارسی به انگلیسی
collection, receipt, reception
-
وصول
دیکشنری عربی به فارسی
دسترس , دسترسي , راه , تقريب , اجازه دخول , راه دسترس , مدخل , وسيله حصول , افزايش , الحاق , اضافه , بروز مرض , حمله , اصابت , دسترسي يا مجال مقاربت , تقرب به خدا , دستيابي پذيري , ظهور و ورود (چهار يکشنبه قبل از ميلا د مسيح) , ورود , دخول , رسيدن به...
-
وصول
دیکشنری فارسی به عربی
تحسن
-
واژههای مشابه
-
خام وصول
لغتنامه دهخدا
خام وصول . [ وُ ] (اِ مرکب ) محصول کلی و عمده . (ناظم الاطباء). || مالیات جنسی . مقداری از محصول که برای مالیات برداشته میشود.
-
قابل وصول
لغتنامه دهخدا
قابل وصول . [ ب ِ ل ِ وُ ] (ص مرکب ) وصول شدنی . دریافت شدنی . آنچه بتوان وصول کرد از طلب و مانند آن .
-
وصول کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
collect, receive
-
وصول مالیات
دیکشنری فارسی به انگلیسی
levy
-
قابل وصول
دیکشنری فارسی به عربی
قابل للانجاز
-
قابل وصول
دیکشنری فارسی به انگلیسی
receivable