وصیةلغتنامه دهخداوصیة. [ وَ صی ی َ ] (ع اِ) شاخ خرما که بدان پشتواره بندند. (منتهی الارب ). ج ، وصی . (منتهی الارب ). || اسم است ایصاء را. (اقرب الموارد). اندرز.(منتهی الارب ) (دهار) (آنندراج ). || آنچه بدان وصیت کنند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). موصی ̍به . (اقرب الموارد) (کشاف
بُنپوشۀ بیرونیexterior base-coatواژههای مصوب فرهنگستانبُنپوشهای تکلایه که بر سطح خارجی محصولات فلزی برای افزایش مقاومت به خوردگی نشانده میشود
گوشه گوشهلغتنامه دهخداگوشه گوشه . [ ش َ / ش ِ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) دارای گوشه که محدود به زوایاو مثلثها است . || (ق مرکب ) از این گوشه به آن گوشه و از این طرف به آن طرف . (ناظم الاطباء).
پوسه پوسه شدنلغتنامه دهخداپوسه پوسه شدن . [ س َ س َ / س ِ س ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) با ورقه های خرد جدا شدن . به ورقه های بسیار باریک جدا شدن . رجوع به پوسته پوسته شدن شود.
پوسهلغتنامه دهخداپوسه . [ س َ/ س ِ ] (اِ) ریسمانی را گویند که بوقت رشتن بر دوک پیچند. (برهان قاطع). || مخفف پوسته . پوستکی بس نازک جدا شده ٔ از چیزی . صفیحه . ورقه . پشیزه . پوسه پوسه ؛ پشیزه پشیزه ، ورقه ورقه . پوسه پوسه شدن ؛ ورقه ورقه شدن . چنانکه طلق و زر
خصوصیةلغتنامه دهخداخصوصیة. [ خ ُ / خ َ صی ی َ ] (ع مص ) خاص کردن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ). مصدر دیگریست برای «خص » و «خصوص ».
خلوصیةلغتنامه دهخداخلوصیة. [ خ ُ صی ی َ ] (ع اِمص ) پاکدامنی . تدین . صداقت . اخلاص . || صافی . (ناظم الاطباء).
توصیةلغتنامه دهخداتوصیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) اندرز کردن و فرمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). اندرز کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). وصیت و اندرز کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). وصیت کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) <span class=
لصوصیةلغتنامه دهخدالصوصیة. [ ل ُ صی ی َ ] (ع مص ) لصوصة. لصاص . لصص . لصوص . دزدیدن . (منتهی الارب ). دزدی .