deviseدیکشنری انگلیسی به فارسیطراحی شده، وصیتنامه، اری بری، اری گذاری، تدبیر کردن، درست کردن، تعبیه کردن، اختراع کردن
devisesدیکشنری انگلیسی به فارسیبرنامه های، وصیتنامه، اری بری، اری گذاری، تدبیر کردن، درست کردن، تعبیه کردن، اختراع کردن
willدیکشنری انگلیسی به فارسیاراده، خواست، وصیت، میل، قصد، وصیتنامه، نیت، خواهش، مشیت، ارزو، خواستن، اراده کردن، وصیت کردن، میل کردن، خواستاربودن، فعل کمکی'خواهم'