وضعیت پروازflight mode, airplane mode, offline modeواژههای مصوب فرهنگستانحالتی در افزارههای الکترونیکی، نظیر تلفنهای همراه و رایانکها، که در آن تمام ارتباطات بیسیم، بدون نیاز به خاموش کردن افزاره، غیرفعال میشود
ودیعتلغتنامه دهخداودیعت . [ وَ ع َ ] (از ع اِمص ، اِ) ودیعة. امانت . (غیاث اللغات ). امانت و زنهار و هر چیزی که به کسی بسپارند و در نزد وی امانت گذارند و با نهادن و سپردن و گذاردن ترکیب شود : ور ودیعت نهند مال یتیم نزد ایشان غنیمت انگارند.
وضیعتلغتنامه دهخداوضیعت . [ وَ ع َ ] (ع اِ) مأخوذ از وضیعة عربی ، آنچه از چیزی کم کنند و فروافکنند. || بهای کم کرده . رجوع به وضیعة شود.
وضعیتلغتنامه دهخداوضعیت . [ وَ عی ی َ ] (از ع ، اِ) طرز استقرار. (فرهنگ فارسی معین ). || موقع. موقعیت : وضعیت اجتماعی ، وضعیت سیاسی . توضیح اینکه این کلمه را فارسی زبانان از وضع عربی ساخته اند. بعضی این کلمه را غلط پندارند، و غلط نیست . (از یادداشتهای قزوینی ).
وضعیتدیکشنری فارسی به انگلیسیballgame, case, circumstance, configuration, footing, going, position, setup, situation, tone, way
نمایشگر اصلی وضعیت پروازprimary flight display, primary flight instrumentsواژههای مصوب فرهنگستاننمایشگری در اتاقک خلبان که بهصورت یکپارچه وضعیت هواگرد در هوا را نشان میدهد اختـ . ناوپ PFD
حلقۀ معمولیnormal loopواژههای مصوب فرهنگستانحلقهای که در شروع و پایان آن هواگَرد در وضعیت پرواز تراز است
تقرب چشمیvisual approachواژههای مصوب فرهنگستانتقرب در وضعیت پرواز با دستگاه که ادامۀ آن با دیدن زمین بهصورت پرواز با دید تداوم مییابد
مراقبت تقربapproach controlواژههای مصوب فرهنگستانیکی از خدمات مراقبت شدآمد هوایی برای هواپیماهایی که در وضعیت پرواز کور در حال ورود به فضای پروازی فرودگاه یا در حال خروج از آن هستند
وضعیتلغتنامه دهخداوضعیت . [ وَ عی ی َ ] (از ع ، اِ) طرز استقرار. (فرهنگ فارسی معین ). || موقع. موقعیت : وضعیت اجتماعی ، وضعیت سیاسی . توضیح اینکه این کلمه را فارسی زبانان از وضع عربی ساخته اند. بعضی این کلمه را غلط پندارند، و غلط نیست . (از یادداشتهای قزوینی ).
وضعیتدیکشنری فارسی به انگلیسیballgame, case, circumstance, configuration, footing, going, position, setup, situation, tone, way
وضعیتلغتنامه دهخداوضعیت . [ وَ عی ی َ ] (از ع ، اِ) طرز استقرار. (فرهنگ فارسی معین ). || موقع. موقعیت : وضعیت اجتماعی ، وضعیت سیاسی . توضیح اینکه این کلمه را فارسی زبانان از وضع عربی ساخته اند. بعضی این کلمه را غلط پندارند، و غلط نیست . (از یادداشتهای قزوینی ).
بازبینی وضعیتstatus reviewواژههای مصوب فرهنگستانبررسی وضعیت پروژه و بحث دربارة انحرافها و تأیید اصلاحات انجامشده
چرخشنمای وضعیتattitude gyroواژههای مصوب فرهنگستانابزاری چرخشنمابنیان که وضعیت جسم پرنده را نسبت به سامانۀ مختصات مرجع تا 360 درجه نشان میدهد