وعلغتنامه دهخداوع . [ وَع ع ] (ع اِ) شغال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || (اِ صوت ) حکایت آواز شغال . || حکایت آواز کودک هنگامی که می گرید. (اقرب الموارد).
پهلوگاه ویژۀ اتوبوسbus bayواژههای مصوب فرهنگستانانشعاب یا قسمت عریضشدهای از راه که به اتوبوسها امکان میدهد، بدون اینکه مزاحم جریان شدآمد شوند، برای سوار شدن یا پیاده کردن مسافر توقف کنند متـ . پهلوگاه
واگوییcalling outواژههای مصوب فرهنگستانبازخوانی دادههای گفتاری بهوسیلۀ خدمه یا ناظر زمینی برای کمک به خلبان یا دیگر خدمه
گُوِة انبارhatch wedgeواژههای مصوب فرهنگستانگوهای چوبی برای محکم کردن زهوار دهانهپوش و دهانهپوش بر روی دهانه
کار اصطلاحشناسی موردی،واژهگزینی موردیad hoc terminology workواژههای مصوب فرهنگستانحل مسائل جاری اصطلاحشناسی نظیر جستوجوی واژههای جدید و معادلها و مترادفها
وعد و وعیدلغتنامه دهخداوعد و وعید. [ وَ دُ وَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) انذار و ترسانیدن کسی را از کردار و اعمال وی و نوید خیر و شر. (ناظم الاطباء) : ز توحید و قرآن و وعد و وعیدز تأیید و از رسمهای جدید. فردوسی .شب و روز در کار وعد و وعی
وعده وعیدلغتنامه دهخداوعده وعید. [ وَ دَ / دِ وَ ] (اِ مرکب ) وعد و وعید. (ناظم الاطباء). رجوع به وعد و وعید شود.- وعده وعید دادن ؛ قول و قرارهای نااستوار و غیر قطعی و عمل نشدنی دادن .
وعوفلغتنامه دهخداوعوف . [ وُ ] (ع اِمص ) کندی و سستی بینایی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
موعثلغتنامه دهخداموعث . [ م ُ وَع ْ ع َ ] (ع ص ) راه دشوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
توعقلغتنامه دهخداتوعق . [ ت َ وَع ْ ع ُ ] (ع مص ) لئیم الخلق بودن . || خلاف ورزیدن . (از اقرب الموارد).
وعوفلغتنامه دهخداوعوف . [ وُ ] (ع اِمص ) کندی و سستی بینایی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
وعافلغتنامه دهخداوعاف . [ وِ ] (ع اِ) ج ِ وَعف ، به معنی هر جای درشت و سطبر از زمین که در آن آب ایستد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به وعف شود.
وعدهلغتنامه دهخداوعده . [ وَ دَ / دِ ](از ع ، اِ) نوید. (ناظم الاطباء). مژده : شب و روز انتظار یار میداشت امید وعده ٔ دیدار میداشت . نظامی .وعده ٔ وصل چون شود نزدیک آتش قرب تیزتر گردد. <p c
وعاظلغتنامه دهخداوعاظ. [ وُع ْ عا ] (ع ص ، اِ) ج ِ واعظ. به معنی پنددهندگان . (آنندراج ) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). واعظان .
وعثلغتنامه دهخداوعث . [ وَ ع ِ ](ع ص ) راه که به آسانی نتوان رفتن در وی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). راه دشوارگذار. (ناظم الاطباء).
درقوعلغتنامه دهخدادرقوع . [ دُ ] (ع ص ) مرد بد دل . (منتهی الارب ). جبان . (اقرب الموارد). || سخت ، گویند: جوع درقوع ؛ یعنی گرسنگی سخت و شدید. (از ذیل اقرب الموارد از تاج ).
دفوعلغتنامه دهخدادفوع . [ دَ ] (ع ص ) بسیار راننده و دفع کننده . (منتهی الارب ). کثیرالدفع. (اقرب الموارد). دَفّاع . و رجوع به دفّاع شود. || (اِ) توپ و آلتی که بواسطه ٔ آن میتوان هر چیزی را پیش راند. (ناظم الاطباء).
دقوعلغتنامه دهخدادقوع . [ دَ ] (ع ص ) بعیر دقوع الیدین ؛ شتر که هر دو دست را بر زمین میاندازد و میکاود و برمی انگیزد دقعاء و خاک را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).