وقفتانلغتنامه دهخداوقفتان . [ وَ ف َ ] (ع اِ) دو پی بالای گرده ٔ علیا. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
وقفةلغتنامه دهخداوقفة. [ وَ ف َ ] (ع اِ) پی که بر کمان پیچند. || پی بالای گرده ٔ علیا. هما وقفتان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || ایست . درنگ . مکث . توقف : چه یوسف شربتی در دلو خورده چه یونس وقفه ای در حوت کرده . نظامی .</p