ولحلغتنامه دهخداولح . [ وَ ] (ع مص ) بار کردن بر شتر فوق از طاقت آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
پاس سرسبدalley-oop pass/ ally-opp/ alley-upواژههای مصوب فرهنگستاندر بسکتبال، پاسی که در آن بازیکن توپ را در نزدیکی سبد و در ارتفاع مناسب برای همتیمی خود پرتاب یا رها میکند
دهانی 2mouth-hole/ mouth hole, blow holeواژههای مصوب فرهنگستانسوراخی در سازهای بادی که نوازنده برای تولید صدا در آن میدمد
الفصفرaleph null, aleph zero, aleph noughtواژههای مصوب فرهنگستانعدد اصلی هر مجموعه که با مجموعۀ اعداد طبیعی در تناظر یکبهیک است
غذاخانهgalleyواژههای مصوب فرهنگستانمحل مشخصی در داخل هواپیما برای نگهداری و ارائۀ مواد غذایی و انواع نوشیدنی
کولحلغتنامه دهخداکولح . [ ک َ ل َ ] (ع ص ) زشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قبیح . (اقرب الموارد).