لغتنامه دهخدا
ولوالجی . [ وَل ْ وا ل ِ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن صالح . از شاعران دوره ٔ سامانی است . او راست :جعد بر سیمین پیشانیش گویی که مگرلشکر زنگ همی غارت بغداد کندوآن سیه زلف بر آن عارض گویی که همی به پر زاغ کسی آتش را باد کند. (ازلباب الالباب ).