پولادگرلغتنامه دهخداپولادگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) آنکه پولاد سازد. توسعاً آهنگر : بدان دست بردند آهنگران چو شد ساخته کار گرز گران پسند آمدش کار پولادگرببخشیدشان جامه و سیم و زر. فردوسی .بفرمود خسرو [کی خسرو] بپولادگرکه بند گر
پولداردیکشنری فارسی به انگلیسیcapitalist, circumstanced, millionaire, moneyed, rich, substantial, wealthy, well-off, well-to-do