aligningدیکشنری انگلیسی به فارسیتراز کردن، هم تراز کردن، ردیف کردن، بصف کردن، در صف امدن، در یک ردیف قرار گرفتن
زولینگنلغتنامه دهخدازولینگن . [ زُ گ ِ ] (اِخ ) شهری در آلمان غربی (رنانی دو نورد وستفالی ) که 172800 تن سکنه داردو کارد و چاقوسازی آن معروف است . (از لاروس ). رجوع به فرهنگ فارسی معین ج 5 و دایرة المعارف فارسی شود.