وسعةلغتنامه دهخداوسعة. [ وُ ع َ ] (ع اِمص ) فراخی و گشایش . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). فراخی و گشادی جای . (ناظم الاطباء). رجوع به وسعت شود.
وشیعةلغتنامه دهخداوشیعة. [ وَ ع َ ] (ع اِ) خطهای غبار برهم پیچیده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || ماشوره . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چوبی که بافنده بر آن رشته های رنگین پیچد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). بندک و ماشوره ٔ جولاهه . (مهذب الاسماء). || ما
استنفد وسعهدیکشنری عربی به فارسیتمام تلاشش را به كار برد , با تمام توان كوشيد , همه تواناييهايش را به كار گرفت
ممتحنلغتنامه دهخداممتحن . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از امتحان . آنکه می نگرد و تأمل می کند در قول و گفتار و می اندیشد پایان کار را. (از ناظم الاطباء). || آزماینده . (آنندراج ). آنکه می آزماید و آزمایش می کند. (ناظم الاطباء). آزمایشگر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). امتحان کننده <span cla
شبهاتلغتنامه دهخداشبهات . [ ش ُ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ شبهة. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). یکی از مباحث مهم اصول فقه بحث در شبهات است و در آنجا اغلب مرادف با شک و تردید و مقابل با ظن و قطع آمده است و اقسامی دارد:- شبهات بدویه ؛ که حکمی ندارد.- شب
آدمیلغتنامه دهخداآدمی . [ دَ ] (ع اِ)یک تن از اولاد آدم ابوالبشر. اِنس . اِنسی . انسان . بشر. مردم . مردمی . ناس . اناس . ج ، آدمیین : شیب تو با فراز و فراز تو با نشیب فرزند آدمی بتو اندر بشیب و تیب . رودکی .چنین گفت ه̍رون مرا روز