ونیملغتنامه دهخداونیم . [ وَ ] (ع اِ) پیخال مگس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). حدث مگس . (مهذب الاسماء). ونمه . || (مص ) پیخال انداختن مگس . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ونم .
یک ونیم سازلغتنامه دهخدایک ونیم ساز. [ ی َ / ی ِ ک ُ ] (اِ مرکب ) صفتی باشد از صفات سازهای ذوی الاوتار. (برهان ) (آنندراج ). صفتی از صفات سازهای تاردار. (ناظم الاطباء). || نوعی از فنون سازندگی . (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).