سختیانلغتنامه دهخداسختیان . [ س ِ / س َ ] (اِ) پوست بز دباغت کرده .(آنندراج ) (منتهی الارب ). چرم . (غیاث ). گوزکانی . (السامی فی الاسامی ). انبان . (ناظم الاطباء) : سختیان را گرچه یک من پی دهی شوره دهدزَاندکی چربو پدید آید بساعت
سختیانلغتنامه دهخداسختیان . [ س ِ / س َ ] (اِخ ) شهری است و از آن شهر است ابوایوب سختیانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).