يَلْعَبُواْفرهنگ واژگان قرآنکه بازي کنند (لعب : بازي نظامداري که دو طرف بازي به نظام و قانون آن آشنايي دارند ، مانند فوتبال و نظاير آن که بازي کنندگان به منظور رسيدن به غرضي خيالي که همان بردن مي باشد،آن را انجام ميدهند)
لبوةلغتنامه دهخدالبوة. [ ل َب ْ وَ ] (ع اِ) شیر ماده . لبوءة. (منتهی الارب ). لَباءَة. لُبَاءَة. لَباءَة. لَباة. لب . لبة. ام ضیغم . ام شبل . ام قشعم . ام کلثوم . ام الهیثم . (المرصع).