پادشاهی کهنOld Kingdomواژههای مصوب فرهنگستاندورهای در تاریخ مصر باستان از سلسلۀ سوم تا هشتم حدود 2575 تا 2130 ق .م. متـ . دورۀ پادشاهی کهن عصر اهرام Pyramid Age
پادشاهفرهنگ فارسی عمید۱. فرمانروای مقتدر و صاحب تاجوتخت؛ سلطان؛ ملک؛ شهریار؛ خدیو؛ خسرو؛ کشورْخدا؛ کیهانخدیو.۲. [قدیمی، مجاز] مسلط.
پادشاهیفرهنگ فارسی عمید۱. مربوط به پادشاه.۲. (سیاسی) سلطنتی.۳. (اسم) سمَت پادشاه.۴. (حاصل مصدر) شاهی؛ سلطنت.
پادشاهلغتنامه دهخداپادشاه . [ دْ / دِ ] (ص مرکب ، اِ) از اصل پهلوی پاتخشای یا پاتخشاه ، خدیو و فرمانروا . معادل آن در پارسی باستان (پارسی هخامنشی ) پتی خشای ثیه و پتی خشای َ، [ کسی که به اقتدار فرمان راند ] راجع به اصل این لغت در برهان قاطع چنین آمده است : «نام
پادشاهیلغتنامه دهخداپادشاهی . [ دْ / دِ ] (حامص ) سلطنت . ملکت . (دهار). ملک . اِمارت . ولایت . (مهذب الاسماء). شاهی . سمت پادشاه : و پسران لیث که پادشاهی بگرفتند از آنجا [ از شهر قرنی ] بودند. (حدود العالم ).همی گشت گرد جهان سر بسر<b
مصطبهmastabaواژههای مصوب فرهنگستانسازهای بهشکل مکعبمستطیل از خشت که بر روی گورهای دورۀ عتیق و دورۀ پادشاهی کهن مصر بنا میشد
متون تدفینیfunerary textsواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از نبشتههای مصری دربارۀ مرگ و زندگی پس از مرگ که از آنها، از اواخر پادشاهی کهن تا افول تمدن مصر، در تدفین و مناسک مربوط به آن استفاده میکردند
مجموعۀ هِرمpyramid complexواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از سازهها، شامل معبد نیل، معبدراهه، معبد وداع، هرم پیرامونی، آرامگاه اعضای خانوادۀ سلطنتی و صاحبمنصبان در دورههای پادشاهی کهن و میانه
دورههای فترتIntermediate periodsواژههای مصوب فرهنگستانسه دوره در تاریخ مصر در فاصلۀ بین پادشاهی کهن تا پادشاهی میانه و پادشاهی نو و دورۀ متأخر که در طی آنها یکپارچگی کشور از میان رفته بود و کشور بین حکومتهای منطقهای رقیب تقسیم شده بود
پادشاهیفرهنگ فارسی عمید۱. مربوط به پادشاه.۲. (سیاسی) سلطنتی.۳. (اسم) سمَت پادشاه.۴. (حاصل مصدر) شاهی؛ سلطنت.
پادشاهیلغتنامه دهخداپادشاهی . [ دْ / دِ ] (حامص ) سلطنت . ملکت . (دهار). ملک . اِمارت . ولایت . (مهذب الاسماء). شاهی . سمت پادشاه : و پسران لیث که پادشاهی بگرفتند از آنجا [ از شهر قرنی ] بودند. (حدود العالم ).همی گشت گرد جهان سر بسر<b
پادشاهیفرهنگ فارسی معین( ~.) [ په . ] 1 - (حامص .) سلطنت ، ملکت . 2 - ( اِ.) مملکت ، قلمرو. 3 - مدت سلطنت . 4 - تسلط ، چیرگی .
پادشاهیفرهنگ فارسی عمید۱. مربوط به پادشاه.۲. (سیاسی) سلطنتی.۳. (اسم) سمَت پادشاه.۴. (حاصل مصدر) شاهی؛ سلطنت.
پادشاهیلغتنامه دهخداپادشاهی . [ دْ / دِ ] (حامص ) سلطنت . ملکت . (دهار). ملک . اِمارت . ولایت . (مهذب الاسماء). شاهی . سمت پادشاه : و پسران لیث که پادشاهی بگرفتند از آنجا [ از شهر قرنی ] بودند. (حدود العالم ).همی گشت گرد جهان سر بسر<b