شیپوریانAraceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از راستۀ قاشقواشسانان با گلهای تکجنسی یا بهندرت نرماده که در سنبلهای متراکم آرایش یافتهاند و برگهای درشت به نام چمچه آنها را در بر گرفته است
حرشالغتنامه دهخداحرشا. [ ](اِخ ) یکی از اجداد کسانی که به بابل مراجعت نمودند. (عزرا 2:52 نحمیا 7:54) (قاموس کتاب مقدس ص 315
حرشالغتنامه دهخداحرشا. [ ح َ ] (ع اِ) حَرثا (با ثاء مثلثة). حَرشاء. حرشانه . خردل بری . قجی . نباتیست همچون سپندان . (مهذب الاسماء). خردل البر. حریشه . ظفرقطورا. نبات شعری ینبت فی الارض الحرشاء الجبلیة. (ابن البیطار). ایهقان . جرجیر بری .
حرشاءلغتنامه دهخداحرشاء. [ ح َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث اَحْرَش . مار درشت پوست . (مهذب الاسماء). || ارضین حرشاء؛ زمینهای درشت . زمینهای سنگلاخ و ناهموار.
پارساییفرهنگ فارسی عمیدپرهیزکاری؛ پاکدامنی؛ زهد؛ تقوا: ◻︎ سعدیا در کوی عشق از پارسایی دم مزن / هر متاعی را خریداریست در بازار خویش (سعدی۲: ۴۷۶).
پارساییدیکشنری فارسی به انگلیسیabstinence, chastity, devotion, holiness, piety, piousness, righteousness, virtuousness
عبادت نمافرهنگ فارسی عمیدویژگی آنکه پیش چشم خلق عبادت میکند و عبادت خود را به رخ مردم میکشد؛ ریاکار: ◻︎ گنهکار اندیشناک از خدای / به از پارسای عبادتنمای (سعدی۱: ۱۱۸).
خراب اندرونلغتنامه دهخداخراب اندرون . [ خ َ اَ دَ ] (ص مرکب ) بدباطن . خراب باطن . شریر. بدنفس : نکوسیرت بی تکلف برون به از پارسای خراب اندرون .سعدی (بوستان ).
کرحلغتنامه دهخداکرح . [ ک ِ ] (ع اِ) خانه ٔ پارسای ترسایان . ج ، اَکراح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). خانه ٔ راهب . ج ، اَکراح . (اقرب الموارد).
اکراحلغتنامه دهخدااکراح . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ کِرح . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ کرح به معنی خانه ٔ پارسای ترسایان . (آنندراج ). و رجوع به کرح شود.
پارساییفرهنگ فارسی عمیدپرهیزکاری؛ پاکدامنی؛ زهد؛ تقوا: ◻︎ سعدیا در کوی عشق از پارسایی دم مزن / هر متاعی را خریداریست در بازار خویش (سعدی۲: ۴۷۶).
پارساییدیکشنری فارسی به انگلیسیabstinence, chastity, devotion, holiness, piety, piousness, righteousness, virtuousness