خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پارچه جیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پارچه جیر
دیکشنری فارسی به عربی
جلد مدبوغ
-
واژههای مشابه
-
پارچَه
لهجه و گویش بختیاری
pârča 1. پارچه، منسوج؛ 2. واحد شمارش روستا do pârča âvâdi> دو روستا> .
-
پارچه پارچه
لغتنامه دهخدا
پارچه پارچه . [ چ َ / چ ِ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) شاخ شاخ . پاره پاره . لَخت لَخت . لت لت .- پارچه پارچه کردن ، پاره پاره کردن .
-
پارچه پارچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ. چِ) (ص مر.) پاره پاره ، لخت لخت .
-
پارچه پارچه
لهجه و گویش مازنی
paarche paarche ۱تکه تکه ۲لخته لخته
-
سیا پارچه
لهجه و گویش مازنی
seyaa paarche
-
پارچه باف
لغتنامه دهخدا
پارچه باف . [ چ َ / چ ِ ] (نف مرکب ) نساج . جولاه . جولاهه .
-
filter cloth
پارچۀ صافی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی شیمی] پارچهای که با آن عمل صافش انجام میشود
-
نیم پارچه
لغتنامه دهخدا
نیم پارچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) فالج نیمه ٔ بدن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 2 ص 45).
-
کوله پارچه
لغتنامه دهخدا
کوله پارچه . [ ل ِ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان برزرود که در بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
قواره پارچه
لهجه و گویش تهرانی
دست پارچه برای یک لباس
-
پارچه ورمال
لهجه و گویش مازنی
paarche var maal ۱کلاهبردار ۲فریبکار
-
پارچه(انواع )
لهجه و گویش تهرانی
چیت، چلوار، ململ، مشمش، کرباس، متقال، قدک، وال، دویت، شال، ماهوت، زمزم، کریشه، اطلس، حریر، مخمل، تور، کرپدوشین،پاتیس
-
چلاندن پارچه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
wring