مقدارسنجی 2assayواژههای مصوب فرهنگستان[شیمی] تعیین مقدار کمی یا کیفی اجزای یک ماده [علوم دارویی] تعیین مقدار هریک از اجزای دارویی موجود در فراورده متـ . تعیین مقدار
بالگرد هجومیassault helicopterواژههای مصوب فرهنگستانبالگردی که از آن در جابهجایی نیروهای هجومی خودی برای درگیری با نیروهای دشمن و حمله به آنها یا تصرف و حفظ عوارض حساس منطقة عملیات استفاده میشود
ردة هجومیassault echelonواژههای مصوب فرهنگستانعنصری از واحدها و نیروهای رزمی و هوایی در عملیات آبخاکی که مأموریت ادارة حملة اولیه بر روی مناطق عملیاتی را بر عهده دارد
آتش هجومیassault fireواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آتش که سربازان حملهکننده در هنگام نزدیک شدن به دشمن اجرا میکنند
مرانهواژهنامه آزادنام روستایی در شهرستان مریوان هم مرز با کشور عراق همچنین نام پاسگاه مرزی هم در همین منطقه است.
عنبرانلغتنامه دهخداعنبران .[ عَم ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل . سکنه ٔ آن 2846 تن . آب آنجا از رود عنبران و محصول آن غلات و حبوب است . این ده در دو محل بنام عنبران بالا (علیا) و عنبران پایین (سفلی ) قرار دارد. و سکنه ٔ عنبران علیا <span cla
چهچههلغتنامه دهخداچهچهه . [ چ َ چ َ ه َ ] (اِخ ) مرکز دهستان پساکوه بخش کلات شهرستان دره گز. در 85هزارگزی جنوب خاوری کلات واقع است . دامنه و معتدل و 240 تن سکنه دارد. از رودخانه آبیاری میشود. محصولش غلات و بنشن است . شغل اهالی
بازرگانلغتنامه دهخدابازرگان . [ زِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه دره سی بخش حومه ٔ شهرستان ماکو که در 18 هزارگزی شمال باختری ماکو و در مسیر راه شوسه ٔ ایران و ترکیه در دامنه واقع است . آب و هوای آن معتدل و دارای 440 تن سکنه می
ده دوست محمدلغتنامه دهخداده دوست محمد. [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بخش میان کنگی شهرستان زابل در 23هزارگزی شمال خاوری زابل نزدیک مرز افغانستان . طول 61 درجه و 47 دقیقه و <span class="
پاسگاهلغتنامه دهخداپاسگاه . (اِ مرکب ) جای پاسبانان . جای دیده بانان : فرود آمدند از دو جانب سپاه یزکها نشاندند بر پاسگاه .نظامی .
پاسگاهفرهنگ فارسی عمید۱. محل پاس.۲. جای پاسبان.۳. (نظامی) مکانی برای کنترل تردد که زیر نظر و مراقبت مٲمور نظامی اداره میشود.
پاسگاهلغتنامه دهخداپاسگاه . (اِ مرکب ) جای پاسبانان . جای دیده بانان : فرود آمدند از دو جانب سپاه یزکها نشاندند بر پاسگاه .نظامی .
پاسگاهفرهنگ فارسی عمید۱. محل پاس.۲. جای پاسبان.۳. (نظامی) مکانی برای کنترل تردد که زیر نظر و مراقبت مٲمور نظامی اداره میشود.