خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاشنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پاشنده
/pāšande/
معنی
پراکندهکننده؛ افشاننده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
disseminator
-
جستوجوی دقیق
-
پاشنده
مهندسی شیمی
Ejector
-
پاشنده
لغتنامه دهخدا
پاشنده . [ ش َ دَ/ دِ ] (نف ) پراکننده . افشاننده : بیک دست شکرپاشنده و بدیگر دست زهر کشنده . (تاریخ بیهقی ).
-
dispersive
پاشنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ویژگی محیطی که در آن سرعت فاز موج الکترومغناطیسی تابعی از بسامد آن باشد
-
پاشنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) pāšande پراکندهکننده؛ افشاننده.
-
پاشنده
دیکشنری فارسی به انگلیسی
disseminator
-
واژههای مشابه
-
dispersive medium
محیط پاشنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] محیطی که در آن سرعت فاز موج تابع بسامد آن است
-
جستوجو در متن
-
dispersing agent
شیمی
عامل پاشنده ، سازه ی پاشنده
-
spray gun
مهندسی مواد
پیستوله ، پاشندہ پودری ، پاشنده پودری
-
injector
مهندسی هوافضا
پاشنده
-
dispersant
معماری
پاشنده
-
sprayer.
دامپزشکی
افشانه ، پاشنده ، یک وسیله پاشنده در شکلهای مختلف که برای مواردی؛ مثل ...
-
dispersive system
شیمی
سیستم پاشنده
-
bursting stress
مهندسی عمران
تنش از هم پاشنده