خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پالئوژن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آژن
فرهنگ فارسی عمید
۱. = آژندن۲. (صفت) آژندهشده با (در ترکیب با کلمۀ دیگر): تیرآژن، شمعآژن.
-
آسیاآژن
فرهنگ فارسی عمید
= آسیازنه
-
ارژن
فرهنگ فارسی عمید
درختچۀ بادام کوهی با میوۀ تلخ و چوب سخت و راست که از چوب آن عصا درست کنند و در نواحی کوهستانی و خشک میروید.
-
استورژن
فرهنگ فارسی عمید
= ماهی 〈 ماهی خاویار
-
اکسیژن
فرهنگ فارسی عمید
گازی بیرنگ، بیبو، و بیطعم که تقریباً یکپنجم حجم هوا را تشکیل میدهد و برای تنفس موجودات زنده ضروری است. در جوشکاری، طب، و صنعت به کار میرود و با همۀ عنصرهای شیمیایی جز گازهای نجیب ترکیب میشود.
-
اوژن
فرهنگ فارسی عمید
۱. = اوژندن۲. اوژنده؛ اوژننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): شیراوژن، ◻︎ تو در پنجهٴ شیر مرداوژنی / چه سودت کند پنجهٴ آهنی (سعدی۱: ۱۰۷).
-
ئیدروژن
فرهنگ فارسی عمید
= هیدروژن
-
باژن
فرهنگ فارسی عمید
= پازن
-
بژن
فرهنگ فارسی عمید
= لجن
-
پاتوژن
فرهنگ فارسی عمید
هر عاملی که باعث بیماری شود؛ بیماریزا.
-
پالئوژن
فرهنگ فارسی عمید
دو دورۀ ائوسن و الیگوسن از دوران سوم زمینشناسی که اغلب کوهها در این دوره بهوجود آمده، و اجسام فسیلشدۀ جانوران بزرگ از این دوره باقی مانده است.
-
پیل اوژن
فرهنگ فارسی عمید
قوی و نیرومند که پیل را بر زمین بزند؛ پیلافکن.
-
دژن
فرهنگ فارسی عمید
۱. هر چیزی که طعمش تندوتیز باشد؛ تندوتیز.۲. تندخو و خشمگین.
-
ژن
فرهنگ فارسی عمید
عامل انتقال صفات ارثی که بر روی کروموزوم قرار دارد.
-
سیانوژن
فرهنگ فارسی عمید
گازی بیرنگ، سمی، و قابل اشتعال که در جوشکاری، برش فلزات، و سوخت موشکها کاربرد دارد.