پالادیوملغتنامه دهخداپالادیوم . (اِخ ) مجسمه ٔ چوبین پالاس که بنابر اساطیر یونانی طالع شهر ترواده بحفظ آن منوط بود و اولیس و دیومد به ربودن آن دست یافتند. و بروایتی دیگر اِنه آنرا هنگام آتش سوزی ترواده به ایتالیا برد.
پالادیوملغتنامه دهخداپالادیوم . (فرانسوی ، اِ) فلزی سفیدرنگ ومحکم از خواص آن نشف مولّد الماء (ئیدروژن ) است و وزن مخصوص آن 11/9 و در 1500 درجه حرارت ذوب میشود.
پالادیمفرهنگ فارسی عمیدعنصر فلزی نقرهفام، نرم، و چکشخوار که در تهیۀ آلیاژها و ساخت ابزارهای جراحی کاربرد دارد.
پالادَمآوری،صافی دمآوریfilter brewingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دمآوری که در آن با استفاده از قهوهپالا/صافی قهوه درد قهوه از مخلوط آب و قهوه جدا میشود
وادی الدوملغتنامه دهخداوادی الدوم . [ دِدْ دَ ] (اِخ ) وادیی است که از شمال خیبر تا جنوب آن امتداد داردو در شمال غمره و در جنوبش قصیبه واقع است . این وادی خیبر را از عوارض جدا میکند. (از معجم البلدان ).