پالامسلغتنامه دهخداپالامس . [ م ُ ] (اِخ ) از استحکامات اسپانیا در کاتالونی بر ساحل بحرالروم . دارای 2500 تن سکنه . و این نقطه بندر تجارتی کوچکی است و مؤسسات دریائی دارد.
قبل الامسلغتنامه دهخداقبل الامس . [ ق َ لَل ْ اَ ] (ع ق مرکب ) روز پیش از دیروز یعنی پریروز. (ناظم الاطباء).
علمصلغتنامه دهخداعلمص . [ع ُ ل َ م ِ ] (ع ص ) چیز شگفت که بدان تعجب کنند. (منتهی الارب ). آنچه از آن تعجب شود. (از اقرب الموارد).
علمیصلغتنامه دهخداعلمیص . [ ع ِ ] (ع ص ) قَرَب علمیص ؛ منزل سخت که مانده کند مسافر را. (منتهی الارب ).سخت و مانده کننده . (از اقرب الموارد). و آن را عِمْلیص نیز گویند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
المزلغتنامه دهخداالمز. [ اُ م َ ] (اِ) گرگ تیغ. قورت تیکان . (یادداشت مؤلف ) . رجوع به قورت تیکان شود.
المظلغتنامه دهخداالمظ. [ اَ م َ ] (ع ص ) اسب که در لب زیرین وی سپیدی باشد، و اگر در لب زبرین اسب باشد آن را ارثم گویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (صبح الاعشی ج 2 ص 19). در حاشیه ٔ صبح الاعشی آمده : اصل آن انمط با نون و طاء بو