پاپاسلغتنامه دهخداپاپاس . (اِخ ) نام دره ٔکوچکی در ولایت ادرنه در قرق کلیسیا که در نزدیکی حدود شرق رومیلی است و آبهای آن به دریای سیاه ریزد.
گاز همراهassociated gas, gas-cap gasواژههای مصوب فرهنگستانهیدروکربنهای گازیشکلی که بهصورت فاز گازی در شرایط دما و فشار مخازن نفتی وجود دارند
گاز حقیقیreal gas, imperfect gasواژههای مصوب فرهنگستانگازی که به علت برهمکنش بین مولکولی، خواص آن با خواص گاز آرمانی متفاوت است
گاز محلولsolution gas, dissolved gasواژههای مصوب فرهنگستانهیدروکربنهای گازی مخازن نفت که، بهدلیل بالا بودن فشار در مخازن، در هیدروکربنهای مایع حل شدهاند
گاز کاملperfect gas, ideal gas 2واژههای مصوب فرهنگستانگاز حقیقی بسیار رقیقی که نیروهای بین مولکولی آن بسیار کم است
پاپاسلیلغتنامه دهخداپاپاسلی . (اِخ ) دیهی است بزرگ به رومیلی شرقی در 25000گزی فلبه در امتداد راه آهن .
پاپاسیلغتنامه دهخداپاپاسی . (اِ) خردترین و کم بهاترین ِ نقود، مانند پشیز و کمتر.- یک پاپاسی نداشتن ؛ هیچ نداشتن .- یک پاپاسی نیرزیدن ؛ هیچ نیرزیدن .
پاپلغتنامه دهخداپاپ . (اِخ ) خلیفه ٔ دین عیسی علیه السلام . عنوان رئیس و پیشوای مذهب کاتولیک . از اصل یونانی پاپاس بمعنی پدر. پس از عیسی یکی از حواریون بنام پطرس مردم را بدین مسیح دعوت کرد و چون او درگذشت جانشینان وی که یکی پس از دیگری ادای این وظیفه بر عهده داشتند به ریاست کلیسای رُم منصوب
پاپاسلیلغتنامه دهخداپاپاسلی . (اِخ ) دیهی است بزرگ به رومیلی شرقی در 25000گزی فلبه در امتداد راه آهن .
پاپاسیلغتنامه دهخداپاپاسی . (اِ) خردترین و کم بهاترین ِ نقود، مانند پشیز و کمتر.- یک پاپاسی نداشتن ؛ هیچ نداشتن .- یک پاپاسی نیرزیدن ؛ هیچ نیرزیدن .