پاپی یوت ژاسمنلغتنامه دهخداپاپی یوت ژاسمن . [ پی ، ی ُ ت ِ م َ ] (اِخ ) مجم-وعه ای از اشعار به لهجه ٔ «آژنی » (1835-1843م .).
پایة تیرک دهانهhatch carrier, hatch socket, beam socket, hatch beam shoeواژههای مصوب فرهنگستانهریک از پایههای دو طرف انبار که تیرکهای دهانه را نگه میدارد
زبانهای هستهآغازhead-first languages, head-initial languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در ابتدای آن قرار میگیرد
زبانهای هستهپایانhead-last languages, head-final languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در انتهای آن قرار میگیرد
نقشههای چونساختas-built drawings, as-builts, record drawingsواژههای مصوب فرهنگستاننقشههایی که پیمانکار پس از پایان کار و مطابق با اجرای واقعی کار تهیه میکند
پاپیلغتنامه دهخداپاپی . (اِخ ) نام یکی از طوایف ایل پیشکوه از قبائل کرد ایران تقریباً دارای 1000 خانوار که در سیزار و کوههای هشتادپهلو و قیرآب و شمال دزفول مسکن دارند.
پاپیفرهنگ فارسی عمیددر پی؛ پیرو.⟨ پاپی بودن: (مصدر لازم) [مجاز] = ⟨ پاپی شدن⟨ پاپی شدن: (مصدر لازم) [مجاز]۱. در پی کسی یا کاری بودن؛ کسی یا کاری را دنبال کردن.۲. در امری اصرار ورزیدن.
یعقوب وندپاپیلغتنامه دهخدایعقوب وندپاپی . [ ی َ وَ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد. این دهستان در خاور بخش واقع و محدود است از شمال به کوه کوس و از جنوب و خاور به رودخانه ٔ سزار، و از باختر به راه آهن سرتاسری . آب آن از رود زوال سزار و چشمه های دیگر تأمین می شود. قلل
پاپیلغتنامه دهخداپاپی . (اِخ ) نام یکی از طوایف ایل پیشکوه از قبائل کرد ایران تقریباً دارای 1000 خانوار که در سیزار و کوههای هشتادپهلو و قیرآب و شمال دزفول مسکن دارند.
پاپیفرهنگ فارسی عمیددر پی؛ پیرو.⟨ پاپی بودن: (مصدر لازم) [مجاز] = ⟨ پاپی شدن⟨ پاپی شدن: (مصدر لازم) [مجاز]۱. در پی کسی یا کاری بودن؛ کسی یا کاری را دنبال کردن.۲. در امری اصرار ورزیدن.