اقناتلغتنامه دهخدااقنات . [ اِ ] (ع مص ) دعا کردن بر دشمن . || دیر استادن درنماز. || پیوسته حج کردن . || دیر جنگ کردن با کفار. || فروتنی نمودن از برای خدای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
چهکندلغتنامه دهخداچهکند. [ چ َ ک َ ](اِخ ) دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند. در 40هزارگزی جنوب خاوری بیرجند و 6 هزارگزی جنوب باختری گل دره واقع و معتدل است و 262 تن سکنه دارد.
چهکندلغتنامه دهخداچهکند. [ چ َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. در 6 هزارگزی جنوب باختری بیرجند واقع است . جلگه و معتدل است . 286 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات ، ابریشم و میوه
چهکندلغتنامه دهخداچهکند. [ چ َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عربخانه ٔ بخش شوسف شهرستان بیرجند. در 100هزارگزی شمال باختری بیرجند سر راه مالرو عمومی شوسف واقع است ، دامنه و گرمسیر است و 220 تن سکنه دارد از قنات آبیاری میشود مح
پاکزادفرهنگ مترادف و متضاداصیل، پاکگوهر، پاکگهر، پاکنژاد، پاکنسب، حلالزاده، شریف، نجیب، نژاده ≠ بدگهر
خاصفرهنگ مترادف و متضاد۱. اختصاصی، مختص، مخصوص، ویژه ≠ عام ۲. یگانه، برجسته، اعلا، برگزیده، ممتاز، ۳. ناب، خالص، پاک، پاکیزه، سره ≠ ناسره ۴. اصیل، پاکنژاد، نژاده
پاک طبعلغتنامه دهخداپاک طبع. [ طَ ] (ص مرکب ) پاک سرشت . پاک نهاد : خواجه ٔ سیّد ستوده هنرخواجه ٔ پاک طبع پاکنژاد. فرخی .ای نیکنام ای نیکخوی ای نیکدل ای نیکروی ای پاک اصل ای پاکرای ای پاک طبع ای پاکدین .فرخی