خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاک عقیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاک عقیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] pāk[']aqide آنکه عقیدۀ راست و درست دارد؛ پاکاندیشه؛ پاکرای.
-
واژههای مشابه
-
اصل پاک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] 'aslpāk اصیل؛ نجیب.
-
پاک اصل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] pāk[']asl پاکنژاد؛ پاکگوهر؛ نجیب.
-
پاک اعتقاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] pāk[']e'teqād کسی که عقیدهای راست و درست دارد.
-
پاک اندرون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] pāk[']andarun پاکنهاد؛ پاکطینت؛ پاکباطن.
-
پاک اندیش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] pāk[']andiš آنکه اندیشۀ پاک دارد؛ پاکاندیشه.
-
پاک باخته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] pākbāxte ۱. کسی که همهچیز خود را از دست داده.۲. آنکه در قمار تمام دارایی خود را باخته باشد.
-
پاک باز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] pākbāz ۱. پاکباخته.۲. کسی که در قمار تمام دارایی خود را ببازد.۳. [مجاز] کسی که با نظر پاک به معشوق خود مینگرد؛ عاشق صادق.۴. شخص وارسته، زاهد، و تارک دنیا: ◻︎ تمنی کند عارف پاکباز / به دریوزه از خویشتن ترک آز (سعدی۱: ۵۶).
-
پاک بازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] pākbāzi ۱. پاک باختن در قمار.۲. پاک باختن همهچیز در راه عشق.۳. وارستگی.۴. ازخودگذشتگی.
-
پاک بوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی، مجاز] pākbum پاکیزهبوم؛ سرزمین پاک؛ خاک پاک؛ زمین مقدس.
-
پاک بین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] pākbin ۱. آنکه با نظر پاک بنگرد؛ پاکبیننده؛ نیکبین.۲. آنکه به کسی یا امری بدگمان نباشد.
-
پاک تن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pāktan ۱. پاکیزهتن؛ کسی که تن و بدنش آلوده نباشد.۲. [قدیمی، مجاز] پارسا؛ عفیف.۳. [قدیمی، مجاز] نجیب و اصیل.۴. [قدیمی، مجاز] نیکواندام.
-
پاک جامه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] pākjāme عفیف؛ پارسا؛ پاکدامن.
-
پاک جان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] pākjān دارای جان پاک؛ دارای روان پاک؛ پاکنهاد؛ پاکباطن.