پایینترینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد پایینترین، زیرین، پایینی، تحتانی، پایین مینیمم، حداقل، اقل ◄ کمتر اسفلالسافلین ریشهای، بنیادی خوابیده زیرزمینی، تحتالارضی نگاهدارنده
پایینترین قیمت پیشنهادیlow bidواژههای مصوب فرهنگستانگزینهای برای تدارک در پروژه، هنگامی که پایینترین قیمت پیشنهادشده در مناقصه تنها معیار انتخاب است
پایینترین اوربیتال مولکولی اشغالنشدهlowest unoccupied molecular orbitalواژههای مصوب فرهنگستاناوربیتالی در یک مولکول که پایینترین تراز انرژی خالی در صفر مطلق است متـ . پاما LUMO
پایینترین قیمت پیشنهادیlow bidواژههای مصوب فرهنگستانگزینهای برای تدارک در پروژه، هنگامی که پایینترین قیمت پیشنهادشده در مناقصه تنها معیار انتخاب است
پایینترین ولتاژ سامانهlowest voltage of a systemواژههای مصوب فرهنگستانکمترین مقدار ولتاژ بهرهبرداری برای هر نقطه از یک سامانۀ الکتریکی که در شرایط کار عادی به تجهیزات آسیب نرساند