پایی صداگیرmuffler pedal, moderatorواژههای مصوب فرهنگستانپایی میانی برخی پیانوها که با قرار دادن یک نوار نمدی یا پارچهای یا چرمی بین چکشها و سیمها باعث کاهش حجم صدا میشود
پایة تیرک دهانهhatch carrier, hatch socket, beam socket, hatch beam shoeواژههای مصوب فرهنگستانهریک از پایههای دو طرف انبار که تیرکهای دهانه را نگه میدارد
زبانهای هستهآغازhead-first languages, head-initial languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در ابتدای آن قرار میگیرد
زبانهای هستهپایانhead-last languages, head-final languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در انتهای آن قرار میگیرد
نقشههای چونساختas-built drawings, as-builts, record drawingsواژههای مصوب فرهنگستاننقشههایی که پیمانکار پس از پایان کار و مطابق با اجرای واقعی کار تهیه میکند
دم پاییلغتنامه دهخدادم پایی . [ دَ ] (اِ مرکب ) کفش راحتی از چرم یا ابر یا چوب که در منزل پوشند. کفش خانه . راحتی . (یاداشت مؤلف ).
دوپاییلغتنامه دهخدادوپایی . [ دُ ] (ص نسبی مرکب ) منسوب به دوپا. دارای دوپا. که دوپا دارد.(یادداشت مؤلف ). || (ق مرکب ) با دوپا.- دوپایی روی قرآن رفتن ؛ کنایه از سوگند مغلظ خوردن . (یادداشت مؤلف ).
چهارپاییلغتنامه دهخداچهارپایی . [ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) منسوب به چهارپا. رجوع به چارپایی شود. || (حامص مرکب ) چهارپا بودن . || مانند ستوران و چهارپایان اسیر بودن و رنج بردن : بسته به سه پایه ٔ هوائی بطن الحمل از چهارپایی .<p cl
چارپاییلغتنامه دهخداچارپایی . (حامص ) منسوب به چارپا : چو پاکی و پاکیزه رایی کنی چرا دعوی چارپایی کنی .نظامی .