خیسیدهلغتنامه دهخداخیسیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) خیس شده . خیس خورده . نرم شده در آب . || بسیار ترشده . || ترنهاده . منقوع . (یادداشت مؤلف ).
پخسیدهلغتنامه دهخداپخسیده . [ پ َ دَ / دِ ] (ن مف ) پژمرده . (غیاث اللغات ). پژمریده . || ترنجیده . (غیاث اللغات ).
بازتاب پخشیدهdiffuse reflectionواژههای مصوب فرهنگستانبازتاب نور یا صوت یا موجهای رادیویی از سطح بهنحویکه در جهتهای مختلف پراکنده شود
سحابی مردابLagoon Nebula, M8, NGC 6523واژههای مصوب فرهنگستانسحابی پخشیدهای در صورت فلکی قوس که خطی تاریک آن را به دو بخش تقسیم کرده است