پخشینۀ پنیرcheese spreadواژههای مصوب فرهنگستانفراوردهای تهیهشده از پنیر و دیگر فراوردههای لبنی و احیاناً نامیزهساز که ازنظر بافت شبیه به کره است و بهصورت لایهای بر روی نان مالیده میشود
خشنهلغتنامه دهخداخشنه . [ خ َ ش ِ ن َ ] (ع ص ) مؤنث خشن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ). ج ، خَشِنات : و ینبت البنفسج فی المواضع الطلیلة الخشنة. (ابن بیطار).- ارض خشنة ؛ زمین درشتناک . (یادداشت بخط مؤلف ).
خشنهلغتنامه دهخداخشنه . [ خ ُ ن َ ] (ع مص ) مصدر دیگر است در «خشانة» رجوع به «خشانه » شود.- ذوخشنه ؛ صعب . منه : هو ذو خشنه ؛ ای صعب . (از ناظم الاطباء).
خشینهلغتنامه دهخداخشینه . [ خ َ ن َ / ن ِ ] (اِ) هر چیز سیاه رنگ مایل بکبودی .(از برهان قاطع). چرمه رنگ (نسخه ای از اسدی )، رنگی بود میان کبود و سیاهی (نسخه ای از اسدی ) : کوهسار خشینه را به بهارکه فرستد لباس حورالعین . <p c
پخسینهلغتنامه دهخداپخسینه . [ پ َ ن َ / ن ِ ] (ص ) پخسان . پژمرده . (برهان ). و ظاهراً این صورت مصحف پخسیده است .