خوش برگلغتنامه دهخداخوش برگ . [ خوَش ْ / خُش ْ ب َ ] (ص مرکب ) کنایه از صاحب ثروت و باسامان . (آنندراج ) : نخواهم دل از او خوش برگ گرددکه مفلس زود شادی مرگ گردد.زلالی (از آنندراج ).
دَرنِشینhatch-rest bar, ledge bar, hatch-rest section, hatch bearer, hatch-ledge bar, hatch zeeواژههای مصوب فرهنگستاننبشی فلزی به شکل Z که بهعنوان پایة نگهدارندة درِ انبار، دورتادور دهانة آن نصب میشود
خوش بیاریلغتنامه دهخداخوش بیاری . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (حامص مرکب ) خوش طالعی . خوش اقبالی . مقابل بدبیاری . (یادداشت بخط مؤلف ).
خیش آتشبُرfire ploughواژههای مصوب فرهنگستانخیشی بزرگ و سنگین که برای ایجاد آتشبُر به اسب یا تراکتور میبندند