پذیرفتنیلغتنامه دهخداپذیرفتنی . [ پ َ رُ ت َ ] (ص لیاقت ) درخور پذیرفتن . قبول کردنی . قابل قبول . || در اصطلاح بانک سندی که قابل قبول باشد .
پذرفتنیلغتنامه دهخداپذرفتنی . [ پ ِ رُ ت َ ] (ص لیاقت ) پذیرفتنی . قبول کردنی ، که در خور پذیرفتن بود. و رجوع به پذیرفتنی شود : همانگه بگفت آنچه بد گفتنی همه درپذیرفت پذرفتنی .فردوسی .
پذیرفتنیacceptableواژههای مصوب فرهنگستانویژگی گفتهای که ازنظر گویشور زبان قابل قبول است و عملاً به کار میرود
پذیرفتنیدیکشنری فارسی به انگلیسیadmissible, acceptable, all right, allowable, legitimate, passably, receivable, tenable, tolerable
پذیرفتنیلغتنامه دهخداپذیرفتنی . [ پ َ رُ ت َ ] (ص لیاقت ) درخور پذیرفتن . قبول کردنی . قابل قبول . || در اصطلاح بانک سندی که قابل قبول باشد .
پذیرفتنیacceptableواژههای مصوب فرهنگستانویژگی گفتهای که ازنظر گویشور زبان قابل قبول است و عملاً به کار میرود
پذیرفتنیدیکشنری فارسی به انگلیسیadmissible, acceptable, all right, allowable, legitimate, passably, receivable, tenable, tolerable
پذیرفتنیفرهنگ مترادف و متضادباورکردنی، پسندیده، قابلقبول، مطلوب، مقبول، موردپسند ≠ غیرقابلقبول، نپذیرفتنی
ناپذیرفتنیلغتنامه دهخداناپذیرفتنی . [ پ َ رُ ت َ ](ص لیاقت ) قبول نکردنی . غیرقابل قبول . باورنکردنی .
پذیرفتنیلغتنامه دهخداپذیرفتنی . [ پ َ رُ ت َ ] (ص لیاقت ) درخور پذیرفتن . قبول کردنی . قابل قبول . || در اصطلاح بانک سندی که قابل قبول باشد .
خطر پذیرفتنیacceptable riskواژههای مصوب فرهنگستانخطری که برای مدیران مسئول امنیت قابل قبول است و برای مقابله با آن اقدام امنیتی لازم نیست و هزینهای صرف آن نمیشود
دریافت روزانۀ پذیرفتنیacceptable daily intakeواژههای مصوب فرهنگستانمقدار مادۀ مغذی یا شیمیایی که مصرف روزانۀ آن در طول زندگی ظاهراً خطر قابلملاحظهای ندارد اختـ . درپ ADI
برآوردگر پذیرفتنیadmissible estimatorواژههای مصوب فرهنگستانبرآوردگری که نتوان برآوردگری بهتر از آن، به معنای داشتن مخاطرۀ کمتری به ازای همۀ مقادیر پارامتر، پیدا کرد