یرخملغتنامه دهخدایرخم . [ ی َ خ ُ ] (ع اِ) کرکس نر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یرخوم . و رجوع به یرخوم شود.
پرخملغتنامه دهخداپرخم . [ پ ُ خ َ ] (ص مرکب ) پر ماز. پر شکن . پر پیچ . پرتاب . خم اندر خم : آویختی آفتاب را دوش از سلسله های جعد پرخم . خاقانی .|| کنایه است از مبالغه در تحریرات دلاویز موسیقی . (غیاث اللغات بنقل از شرح خاقانی ) (؟