بُرقوزنیreamواژههای مصوب فرهنگستانتمیز کردن سطح آسیبدیده یا سوراخشده پیش از تعمیر کردن یا پنچرگیری
حَمَلAries, Ari, Ramواژههای مصوب فرهنگستانصورت فلکی منطقهالبروج بین دو صورت ثور و حوت که به شکل بره یا قوچ تصور میشود
پرامیدلغتنامه دهخداپرامید. [ پ ُ اُ / پ ُ اُم ْ می ](ص مرکب ) که امید بسیار دارد. امیدوار : چو بیدار گشتم شدم پرامیداز آن تاج رخشان و باز سپید. فردوسی .بپوشید پس جامه ٔ نو سپیدنیایش کنان رفت و دل
پرامونهparatype 2واژههای مصوب فرهنگستاننمونهای که در زمان انتشار آرایه ذکر شود، اما تاممونه و جورمونه و هممونه نباشد
پیم پرامالغتنامه دهخداپیم پراما. [ پْرا / پ ِ را ] (اِخ ) نام ولایتی بوده است مسکن مردم آدراایست به هند، در عهد اسکندر مقدونی . (رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1800 شود).
بیحسی پرامهرهایparavertebral anesthesiaواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بیحسی ناحیهای که با تزریق حسبر در اطراف رشتههای عصبی در کنار مهرهها ایجاد میشود
دالماتوفلغتنامه دهخدادالماتوف . [ تُف ْ ] (اِخ ) نام قصبه ای در 57هزارگزی شادرینسک از ایالت پرام روسیه . (قاموس الاعلام ترکی ).
پرامیدلغتنامه دهخداپرامید. [ پ ُ اُ / پ ُ اُم ْ می ](ص مرکب ) که امید بسیار دارد. امیدوار : چو بیدار گشتم شدم پرامیداز آن تاج رخشان و باز سپید. فردوسی .بپوشید پس جامه ٔ نو سپیدنیایش کنان رفت و دل
پرامونهparatype 2واژههای مصوب فرهنگستاننمونهای که در زمان انتشار آرایه ذکر شود، اما تاممونه و جورمونه و هممونه نباشد