اتومبیلرانی سرعتmotor racing, auto racing, automobile racing, car racingواژههای مصوب فرهنگستانمسابقۀ سرعتی برای خودروهای تقویتشده در مسیری ویژه یا ازپیشمشخصشده
بُرقوزنیreamواژههای مصوب فرهنگستانتمیز کردن سطح آسیبدیده یا سوراخشده پیش از تعمیر کردن یا پنچرگیری
باران آتشفشانیvolcanic rainواژههای مصوب فرهنگستانبارانی که پس از فوران آتشفشان براثر میعان بخارهای همراه فوران میبارد متـ . باران فورانی eruption rain
یارآبادلغتنامه دهخدایارآباد. (اِخ ) یا پَران پَرویز. دهی است از بخش طرهان شهرستان خرم آباد. دارای 360 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
پرانلغتنامه دهخداپران . [ پ َ ] (نف ) پرنده . در حال پریدن (طایر). و در کلمات مگس پران ، تک پران و نظایر آنها رجوع به رده و ردیف خود و رجوع به پرّان شود.
پرانلغتنامه دهخداپران . [ پ َرْ را ] (نف ) هر چیز که پرد. در حال پریدن . پرنده : چنان دید گودرز یک شب بخواب که ابری برآمد از ایران پرآب بر آن ابر پرّان خجسته سروش بگودرز گفتا که بگشای گوش . فردوسی .ز شاهین و از باز و پرّان
پرانفرهنگ فارسی عمید۱. پرنده؛ آنچه بپرد: ◻︎ رها نیست از مرگ پرّان عقاب / چه در بیشه شیر و چه ماهی در آب (فردوسی: ۸/۱۰۷).۲. (قید) در حال پریدن.
راست پرانلغتنامه دهخداراست پران . [ پ َ ] (ق مرکب ) مقابل پروازکنان . صف و دف . (یادداشت مؤلف ). || (ص مرکب ) ج ِ راست پر. که پر و جناح راست و مستقیم دارد. || (نف مرکب ) که براست و مستقیم پرواز دهد. مستقیم پراننده .
دوپرانلغتنامه دهخدادوپران . [ دُ پ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان . واقع در 6 هزارگزی جنوب باختری صیدان و 22 هزارگزی جنوب خاوری راه شوسه ٔ باغ ملک . دارای 150 تن سکنه . آب
پی سپرانلغتنامه دهخداپی سپران . [ پ َ / پ ِ س ِ پ َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) ج ِ پی سپر. روندگان و مسافران . || (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) پایمال کردگان . (غیاث ). پایمال شدگان . نیز رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 331 شود.
سانب پرانلغتنامه دهخداسانب پران . [ ن ِ پ َ ] (اِخ ) در سانسکریت سانباپورانا . یکی از «پرانات » پسر «بشن ». (تحقیق ماللهند ص 63).