پراکنش 1dispersion 2, dispersingواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن ذرات یک ماده در مادهای دیگر پراکنده میشود
پراکنشدیکشنری فارسی به انگلیسیcirculation, diffusion, dispersal, dispersion, dissemination, distribution, fork, issue, scattering
پراکنش پَرشارplume dispersionواژههای مصوب فرهنگستانکاهش غلظت آلایندهها در پَرشار براثر پخش شدن و اختلاط آن با هوای محیط
پراکنش جوّیatmospheric dispersionواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن آلایندههای هوا براثر وزش باد یا تلاطم هوا پراکنده میشوند
پراکنشدیکشنری فارسی به انگلیسیcirculation, diffusion, dispersal, dispersion, dissemination, distribution, fork, issue, scattering
پراکنشدیکشنری فارسی به انگلیسیcirculation, diffusion, dispersal, dispersion, dissemination, distribution, fork, issue, scattering
عامل پراکنشdispersing agentواژههای مصوب فرهنگستانیکی از افزودنیهای مورد استفاده در تولید پراکنهها که وظیفۀ آن آسانسازی پراکنش اجزای جامد در فاز مایع و افزایش پایداری مخلوط است متـ . پراکنشیار dispersant