ربطةدیکشنری عربی به فارسیدستمال گردن , کراوات , بند , گره , قيد , الزام , علا قه , رابطه , برابري , تساوي بستن , گره زدن , زدن
ربیثةلغتنامه دهخداربیثة. [ رَ ث َ ] (ع ص ) کار بازدارنده . ج ، رَبائِث . فی الحدیث : اذا کان یوم الجمعة بعث ابلیس جنوده الی الناس فاخذوا علیهم بالربائث ، ای ذکروهم الحوائج التی تربثهم عن الصلوة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بازدارنده . ج ، رَبائِث . (آنندراج ).
ربیطةلغتنامه دهخداربیطة. [ رَ طَ ] (ع ص ) مؤنث ربیط. (ناظم الاطباء). ستور که آنرا بندند. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). ستور که آنرا بندند، گویند: دابة ربیطة و دواب ربیطة، برخلاف قیاس و گویند: دابة ربیط. (از اقرب الموارد).
رباطیلغتنامه دهخدارباطی . [ رِ ] (اِخ ) احمدبن سعیدبن ابراهیم رباطی ، مکنی به ابوعبداﷲ. مسلم و بخاری و دیگران از او روایت دارند. وی یکی از ثقات راویان بشمار آید. پس از سال 243 هَ . ق . درگذشت . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).