خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرتوافکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پرتوافکن
/ptato[w]'afkan/
معنی
نورافکن؛ روشناییدهنده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
درخشان، ساطع، منیر، نورافشان، نوربخش، نورپاش، نورگستر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرتوافکن
لغتنامه دهخدا
پرتوافکن . [ پ َ ت َ / تُو اَ ک َ ] (نف مرکب ) نورافکن .
-
پرتوافکن
واژگان مترادف و متضاد
درخشان، ساطع، منیر، نورافشان، نوربخش، نورپاش، نورگستر
-
پرتوافکن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ptato[w]'afkan نورافکن؛ روشناییدهنده.
-
پرتوافکن
واژهنامه آزاد
روشنایی
-
جستوجو در متن
-
نورافشان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] nur[']afšān نوردهنده؛ پرتوافکن.
-
نورپاش
واژگان مترادف و متضاد
پرتوافکن، نورافشان، نوربخش، نورگستر
-
نورافشان
واژگان مترادف و متضاد
پرتوافکن، فروغبخش، نوربخش، نورپاش، نورگستر
-
نورافکن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پروژکتور ۲. پرتوافکن، نورافشان
-
درخشنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) de(a)raxšande تابنده؛ فروغدهنده؛ پرتوافکن؛ درخشان.
-
مضیء
واژگان مترادف و متضاد
پرتوافکن، تابان، تابناک، درخشنده، درخشان، روشن ≠ تاریک
-
beamiest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی امید، پرتوافکن، درخشان، شاخدار، پر پرتو
-
beamy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرتقال، پرتوافکن، درخشان، شاخدار، پر پرتو
-
beamier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
beamier، پرتوافکن، درخشان، شاخدار، پر پرتو
-
radiant
پزشکی
تابان ، درخشان ، پرتوافکن ، شعاع گستر 2- کانون پرتوافکنی ، ماده رادیو ...