پرتواندیکشنری فارسی به انگلیسیall-powerful, inexhaustible, mighty, potent, powerful, strong, vigorous
پرتوانفرهنگ مترادف و متضاد۱. پرزور، پرطاقت، توانمند، زورمند، قادر، قدرتمند، قوی، نیرومند ۲. خستگیناپذیر، نستوه ≠ ناتوان
بمبِ ریزموج پُرتوانhigh power microwave bombواژههای مصوب فرهنگستانبمبی که باعث اختلال کامل امواج مخابراتی و رادیویی، اعم از امواج کوتاه یا بلند، شود
تواناییفرهنگ مترادف و متضاداستطاعت، اقتدار، تسلط، توانمندی، پرتوانی، طاقت، عرضه، قدرت، قوا، قوه، مقاومت، نفوذ، نیرو، وسع ≠ ناتوانی
مکزیکلغتنامه دهخدامکزیک . [ م ِ ] (اِخ ) مملکتی جمهوری واقع در جنوب امریکای شمالی و وسعت آن چهار مرتبه زیادتر از جمهوری فرانسه است ... این مملکت از حیث معادن و نباتات دارای ثروت بسیاری است ... (از ناظم الاطباء). به اسپانیایی مکزیکو کشور جمهوری فدرال در امریکای شمالی و مرکزی که مابین ممالک متحد