خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرخیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پرخیدن
/parxidan/
معنی
تفتیش کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرخیدن
لغتنامه دهخدا
پرخیدن . [ پ َ دَ ] (مص ) تفتیش کردن . برخیدن . (زمخشری ).
-
پرخیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] parxidan تفتیش کردن.
-
پرخیدن
فرهنگ فارسی معین
(پَ دَ) (مص ل .) تفتیش کردن .
-
جستوجو در متن
-
برخیدن
لغتنامه دهخدا
برخیدن . [ب َ دَ ] (مص ) تفتیش کردن . (زمخشری ). (یادداشت بخط مؤلف ). پرخیدن . (زمخشری ). || بیرون کشیدن . || واکشیدن . بدر آوردن . || دروکردن . || گشادن صوف و پنبه . || موستردن . || خارچیدن اطراف باغ و مانند آن . || مبدل شدن . || میخ کوفتن . || نصب...