پرداختکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ] پرداختکننده، تقبلکننده، مادرخرج قابل پرداخت، پرداختنی دیداری، رؤیتی
مزایدة همهپرداخت،حراج همهپرداختall-pay auctionواژههای مصوب فرهنگستانشکلی از مزایده که در آن همة شرکتکنندگان باید همة مبلغ پیشنهادی خود را بپردازند و برندة موضوع حراج کسی است که بالاترین پیشنهاد را داده و پرداخته است
پرداختلغتنامه دهخداپرداخت . [ پ َ ] (مص مرخم ) اسم از پرداختن . تأدیه . ادای دین . توختن وام . || صیقل . جلا. صقل . پرداز. (برهان ). || توجه : همی گریختم از مردمان بکوه و بدشت که از خدای نبودم بدیگری پرداخت . سعدی .- <span class="hl