نقشبازیrole playواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی خلاقانه و خیالپردازانه که در آن برای پیشبینی تصمیمهای دیگران باید خود را در نقش آنها قرار داد
اجردیکشنری عربی به فارسیپردازه , پردازانه , مزد , دستمزد , اجرت , پاداش , پول , شهريه , اجاره کردن , دستمزد دادن به , اجير کردن , کار مزد , دسترنج , حمل کردن , جنگ بر پا کردن , اجر
تئوریفرهنگ فارسی عمید۱. نظریۀ علمی اثباتنشده که برای تحلیل و بررسی پدیدهها به کار میرود؛ فرضیه.۲. فکر و ایدهای که در چارچوب تحلیلهای ذهنی درست به نظر برسد ولی بهوسیلۀ مشاهدات عینی تایید نشده باشد.۳. [عامیانه] ایدۀ غیرواقعی، خیالپردازانه، و موهوم.