ردگونهلغتنامه دهخداردگونه . [ رُ دُ گ ُ ن ِ ] (اِخ ) نام دختر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی و زن اُرُنْت . رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1158 و 1154 و ج 3 ص <span cla
ریدانةلغتنامه دهخداریدانة. [ رَ ن َ ] (ع ص ) ریح ریدانة؛ باد نرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). باد نرم . (مهذب الاسماء).
برگه 3follicle 2واژههای مصوب فرهنگستانمیوۀ خشک شکوفای پُردانۀ حاصل یک برچه که در هنگام رسیدن تنها از یک طرف شکاف برمیدارد
ارتباسلغتنامه دهخداارتباس . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آکنده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). آکنده شدن با هم و درآکنده شدن از گوشت و جز آن . (منتهی الارب ). پرگوشت شدن تن . (آنندراج ). || اختلاط. || پردانه شدن خوشه و مثل آن . (آنندراج ).
سریغلغتنامه دهخداسریغ. [ س َ ] (اِ) خوشه ٔ انگور پردانه . و بعضی گویند خوشه ٔ انگوری باشد که هنوز دانه هایش درست نشده باشد. (برهان )(آنندراج ). خوشه ٔ انگور باشد پربار که هنوز دانه های سخت پیدا نکرده باشد یعنی فروتر از ارزن . (اوبهی ).